فرزندان دیکتاتور های دنیا با رفتار های خجالت آور
به گزارش بی نهایت اس ام اس، در گزارش زیر با فرزندان دیکتاتور های دنیا که رفتار های خجالت آوری داشتند آشنا می شوید.
به گزارش خبرنگاران به نقل از تسنیم، تاریخ عجایب بسیار از جمله سیاستمداران و دیکتاتور های عجیبی به خود دیده است. اما حتی مجنون ترین دیکتاتور ها هم حتی باید کمی صبر نمایند تا کنترل مردم خود را از دست ندهند و در نتیجه دولت های آن ها سقوط نکند و انقلاب های بهار عربی بهترین گواه برای این امر است.
متأسفانه، فرزند راز پدرش است، بعضی از آنها از قدرت و نفوذ پدران خود سوءاستفاده کردند و هیچ محدودیتی نداشتند و در نتیجه تاریخ امروز ما پر از داستان های این پسران است که به دلیل قدرت و نفوذ بی اندازه، زندگی عجیب و بچگانه ای را به نمایش گذاشتند. مانند:
واسیلی استالین پسر جوزف استالین بازیکنان تیم ملی هاکی را کشت/ راه انداختن جنگ فوتبال با رهبران پلیس مخفی شوروی
واسیلی در کنار پدرش جوزف استالین. 1935 میلادی
واسیلی پسر جوزف استالین از همه برادرانش به پدرش نزدیکتر بود. او فقط 25 سال داشت که در نیروی هوایی ژنرال شده بود، او به الکل اعتیاد داشت و به ندرت در محل کار خود ظاهر می شد، اما این عدم حضور به نفع همه بود، زیرا او یک پسر لوس و غرغرو بود که غالباً از تمام جهات از تپانچه خود شلیک می کرد و در یک مورد برای سرگرمی با هواپیمای جنگنده خود در ارتفاع کم در خیابان های مسکو پرواز کرد و باعث وحشت شدید ساکنان شد.
واسیلی ورزش را دوست داشت و این علاقه برای تیم های ورزشی یک فاجعه بود. او بر باشگاه وی وی اس مسکو مسلط شد. باشگاه در سه رشته فوتبال، هاکی و بسکتبال فعال بود. واسیلی با استفاده از نفوذ پدر باشگاه را به یکی از بهترین باشگاه های ورزشی اتحادیه جماهیر شوروی تبدیل کرد.
وقتی تیم هاکی اسپارتاک مسکو به مقام قهرمانی کشور دست یافت، واسیلی همه آن ها را مجبور کرد به تیم وی وی مسکو ملحق شوند. واسیلی آن ها را مجبور کرد که در یک شب طوفانی در سال 1950 برای حضور در باشگاه پرواز نمایند. بیشتر اعضای تیم در آن شب طوفانی بر اثر سانحه هوایی جان خود را از دست دادند.
واسیلی بار ها از این دست حوادث داشته است، او یکبار هم دستور برگزاری نمایش نظامی برای نیروی هوایی را در شرایط بد آب و هوایی صادر کرد و باعث سقوط دو هواپیمای جنگنده شوروی و کشته شدن خلبانان آن ها شد. او با وارد کردن بازیکنان جدید هاکی، روی سانحه هوایی تیم هاکی سرپوش گذاشت و وانمود کرد که هیچ اتفاقی نیفتاده است و شهروندان عادی روسیه تا سال 1991 از ماجرای سانحه هوایی تیم هاکی خبر نداشتند.
عشق واسیلی به ورزش باعث شد تا او با لاورنتی بریا رئیس پلیس مخفی باشکوه استالین و رئیس تیم دینامو مسکو وارد یک جنگ مضحک بگردد. وقتی تیم اسپارتاک رقیب تیم دینامو قهرمان مسابقات فوتبال ایالتی شد، بریا دستور داد مربی تیم نیکولای استاروستین را به زندان سیبری با اعمال شاقه بفرستند.
با این حال، واسیلی به منظور نظارت بر آموزش تیم (VVS مسکو) به سرعت دستور آزادی استاروستین و بازگشت او به مسکو را صادر کرد، بریا این موضوع را فهمید و دستور ربودن این مرد را صادر کرد، اما واسیلی او را از چنگ آدم ربا ها نجات داد، که باعث شروع جنگ با سلاح و تبادل آتش بین افراد بریا و محافظان نیروی هوایی واسیلی شد.
در انتها پلیس مخفی، استاروستین را دوباره ربود و سعی کرد او را به سیبری برگرداند، اما مردان واسیلی آن ها را به فاصله 500 کیلومتر تا یوریل تعقیب کردند و مربی را به مسکو آوردند.
واسیلی سپس مربی را برای شرکت در یک مسابقه دینامو به عنوان مهمانش برد، و او را به وسط نخبگان حاکم نشاند، واسیلی در آن مسابقه مست بود و مربی بیچاره هم کم مانده بود سکته کند.
در انتها، مربی از دست هر دو واسیلی و (بریا) فرار کرد و در اقدامی که بسیار هوشمندانه بود با توجه به شرایط آن موقع به تبعیدی خودخواسته به قزاقستان پناه برد.
ساعدی قذافی، و وادار کردن رپر معروف به کشیدن کوکائین
ساعدی قذافی یکی از هواداران عظیم گروه هیپ هاپ (G Unit) بود که توسط رپر 50 Cent تاسیس شده بود. او تمام بلیط های کنسرت این رپر را می خرید و به ایادیش دستور میداد تا کنسرت های او را پر نمایند. او آنقدر عاشق این گروه شد که در یک مورد پیراهن موسس گروه را به قیمت سیصد هزار دلار خرید.
او در جشنواره فیلم تورنتو یک برخورد عجیب با دیجی ووکید داشت و وقتی او را دید دچار حمله عصبی آمیخته با هیجان شد. ووکید از رفتار ساعدی قذافی به شدت ترسید و خودش را از او دور کرد به خصوص وقتی محافظان شخصی او را دید که دختر آل پاچینو را مثل یک بچه بی سرپرست از بخش VIP بیرون کردند.
وقتی به ساعدی خبردادند که محافظانش با دختر آل پاچینو رفتار بدی داشته اند، دستور داد تا دختر او را دوباره مثل یک بچه صغیر به سر جایش برگردانند.
ساعدی بعد جشنواره از ووکید دعوت کرد تا در جشن ویژه شرکت کند، ووکید گفت تمام کوشش خود را خواهد نمود تا در مراسم شرکت کند، اما به اتاقش رفت و خودش را به خواب زد. طولی نکشید که دو محافظ قذافی بالای سرش آمدند و به او گفتند که همه منتظر آمدن او به جشن هستند.
ووکید به جشن رفت و ساعدی را دید که بینی خود را در کوهی از کوکائین فرو برده است. پسر دیکتاتور مخلوع به روشی بسیار عجیب شروع به عمل کرد و سعی کرد ستاره هیپ هاپ را وادار کند که مقداری کوکائین استشمام کند ووکید مجبور شد وانمود کند که کوکائین استنشاق می نماید تا ساعدی او را رها کند.
تئودور و چپاول دارایی های گینه برای خرید یادگاری های مایکل جکسون
تئودورین اوبیانگ مانگی فرزند دیکتاتور گینه استوایی تئودور موبیانگ مباسوگو به عنوان وزیر کشاورزی کشور ماهانه 6999 دلاردرآمد داشت. وی همچنین سعی کرد یک قایق تفریحی لوکس به ارزش 380 میلیون دلار بخرد و ده ها میلیون دلار برای خانه ها، اتومبیل ها و هواپیما های شخصی خود هزینه کرد. ارزش املاک و مستغلات وی فقط در فرانسه 200 میلیون دلار است.
لازم نیست شما یک حسابدار اقتصادی بسیار باهوشی باشید تا متوجه شوید که وی یا عظیمترین شرکت کارت اعتباری در دنیا را در اختیار دارد یا درگیر فساد اقتصادی است، ما به طور طبیعی از متهم کردن مردم به فساد متنفر هستیم، اما وقتی پول از خزانه دولت بدون هیچ ردی و مدرکی بین می رود، فقط می توانیم به مردی سوء ظن داشته باشیم که جت اسکیش را با الماس تزیین میکند.
ما در اینجا از کسی صحبت می کنیم که 30 میلیون دلار پول نقد برای خرید خانه در اقتصادیبو کالیفرنیا پرداخت، او آنقدر ماشین لوکس نگهداری کرد که مجبور شد آن ها را در موزه اتومبیل های لوکس مجاور بسپارد.
او به سفر با دو ماشین بوگاتی فقط به این دلیل که ظاهر آن ها چشمگیر است عادت دارد و آن ها را در کنار یکدیگر در خارج از کلوپ شبانه اش پارک می نماید و هنگامی که او اخیراً به یک سفر کوتاه به برزیل سفر کرد، مقامات هواپیمای شخصی او را جستجو کردند و 15 میلیون دلار نقد کشف کردند. او ساعت های مچی خود را در جواهرات زیادی غرق میکند که به معنای واقعی کلمه آن ها را سنگین می نماید.
در حالی که مردم معمولی گینه استوایی باید سختی های زندگی فقیرانه را تحمل می کردند، تئودورین نکات مهم دیگری را در اختیار داشت: او علاقه زیادی به موسیقی داشت که برای پر کردن اوقات فراغت طولانی خود به موسیقی علاقه مند شده بود.
به ویژه او عاشق مایکل جکسون بود و او را قهرمان شخصی خود می دانست و 3.2 میلیون دلار برای یادبود های این هنرمند فقید، از جمله دستکش معروف جکسون، و یک جفت جوراب کمتر شناخته شده او هزینه کرد و (تئودورین) مجموعه او را خیلی دوست داشت که وقتی دولت آمریکا او را با مسدود کردن املاک و زمینهایش تهدید کرد، با این موضوع موافقت کرد که تمام خانه ها و اتومبیل هایش را به شرط نگهداری یادگاری های مایکل جکسون تحویل دهد.
علاوه بر این تئودور آلبومی را با نام هنری خود تدی خرس ضبط کرد که هرگز منتشر نشد.
تامی سوهارتو پروژه های شکست خورده اقتصادی از خرید شرکت لامبورگینی تا ...
دیکتاتور اندونزی سوهارتو با مشت آهنین فرمانروایی می کرد و علیه مردم خود مرتکب قتل عام می شد، پسرانش که دست کمی از او نداشتند از نظر مردم اندونزی بد و نفرت انگیز بودند و تحت پوشش مشاغل تجاری و صنعتی جیب های خود را با میلیارد ها دلار پر می کردند. مشاغل تجاری؟ باید گفت که بیشتر آن ها خیالی بیش نبود.
در یک دوران، دختر دیکتاتور قصد داشت یک عظیمراه سه طبقه مرتفع که از مرکز پایتخت جاکارتا عبور می کرد، احداث کند در حالی که برادرش قصد داشت یک سیستم حمل و نقل زیرزمینی برای رقابت با پروژه خواهرش حفر کند و خواهر دیگر آن ها در کوشش بود یک پل به طول 100 کیلومتر بین اندونزی و مالزی بسازد.
اوج جنون این فرزندان سهم هوتومو-تامی-سوهارتو بود که پدرش تجارت میخک را به انحصار او درآورد؛ میخک یکی از اجزای اساسی صنعت معروف سیگار میخک اندونزی بود و ثروت هنگفتی برای او به ارمغان آورد.
تامی دوست داشت اتومبیل های اسپرت خود را با سرعت دیوانه وار براند و اغلب تصادف می کرد و به همین دلیل در هنگام رانندگی چند اتومبیل در کنار او می راندند تا در صورت تصادف، تامی سوار یکی از آن ها گردد و این اتفاق بار ها و بار ها افتاده بود.
یکی از ماجرا های اقتصادی او شامل خرید کل شرکت لامبورگینی بود و پیروز شد بیشترین درصد سهام این شرکت را بخرد، او همچنین شرکت ویکتور موتورز را نیز پس از آنکه این شرکت خط اتومبیل های زیبای WX-3 را راه اندازی نموده بود، خرید.
طراح ارشد این شرکت هنگامی که تامی سوهارتو سعی در کاهش قیمت ها داشت بسیار عصبانی شد، بنابراین کناره گیری کرد و پیروز شد طرح اتومبیل زیبا را به عنوان حق ثبت اختراع به نام خود ثبت کند و تامی را در یک شرکت اتومبیل بدون طراح رها کند و برود.
تامی قصد داشت اولین اتومبیل اندونزیایی خانگی را فراوری کند، اتومبیل که او آن را تیمور نامید. دولت او را از پرداخت اقتصادیات معاف کرد و بانک های اندونزی را به سرمایه گذاری برای او تشویق کرد. فراوری خودرو ملی اندونزی علی رغم ادعا های تامی توهمی بیش نبود.
در ابتدا، معلوم شد که ساخت یک ماشین ملی محلی به معنای وارد کردن قطعات کیا و نصب مجدد آن ها مانند کیت (لگو) و مونتاژ است. بعد از مدتی تامی، مجوز واردات اتومبیل های آماده Kia-Civias بدون اقتصادیات را برای خود گرفت و آن ها را به عنوان اتومبیل های ملی اندونزیایی فروخت.
اتومبیل های فراوری تامی با وجود قیمت مناسب پیروزیتی کسب نکرد، زیرا قیمت مناسب چیز خوبی است، اما مقابله با سرقت و کلاهبرداری تامی سوهارتو، پسر احمق و خرابکار دیکتاتور از هر چیزی برای مردم اندونزی مهمتر بود.
تهیه فیلم گرگ وال استریت با سرقت از جیب مردم مالزی
رضا عزیز در سمت راست
رضا عزیز پسر زن نجیب رزاق نخست وزیر سابق مالزی است. رضا عزیز یکی از موسسان کمپانی رد گرانیت پیکچرز بود که گرگ وال استریت را در سال 2013 فراوری کرد. این شرکت فیلمسازی خنگ و خنگ تر 2 و خانه بابا را هم تهیه نموده بود. رضا عزیز تهیه نماینده فیلم گرگ وال استریت به کارگردانی مارتین اسکورسیزی به اتهام ارتباط با اختلاس مبلغ قابل توجهی سرمایه از سوی ناپدری اش نجیب رزاق نخست وزیر سابق مالزی بازداشت شد.
نجیب رزاق نخست وزیر سابق و همسرش نیز از سوی مقامات مالزی متهم به دست داشتن در رسوایی اقتصادی 1MDB شدند. این رسوایی باعث سقوط دولت رزاق شد. او متهم به سوءاستفاده از قدرت، خیانت در امانت و پولشویی شده است. همسر رزاق هم متهم به پولشویی و فرار اقتصادیاتی شدند.
یکی از چهره های فاسدی که خانواده رزاق به مالزی آوردند رضا عزیز پسر همسر با نفوذش بود، اما عزیز نه تنها آرزو داشت کاخی بسازد که مانند ناپدری اش آن را با ساعت و جواهرات پر کند، بلکه او آرزو داشت که یک تهیه نماینده معروف فیلم گردد، و بودجه کافی برای تحقق آرزوی او نیز وجود داشت، با این حال، واضح است که تبدیل شدن به یک فراورینماینده پیروز هالیوود به مواردی فراتر از پول احتیاج داشت.
وزارت دادگستری آمریکا تخمین زد که عزیز 238 میلیون دلار از پول اقتصادیات دهندگان مالزیى را به سرقت برد و با استفاده از آن شرکت فراوریى خود، Red Granite را تأسیس کرد، که تمام فیلم های قبلی او را نیز فراوری کرد. در واقع مجرم اقتصادی که گرگ وال استریت را تهیه نموده بود بیش از هر آنچه در خود فیلم نشان داده شد، شرور بود.
جالب است بدانید که بعد از بازداشت رضا عزیز، لئوناردو دی کاپریو هم مجبور شد تابلوی سه میلیون دلاری پیکاسو را که شرکت رد گرانیت به او هدیه داده بود برگرداند و به دستان عدالت بسپرد.
عدی صدام حسین، قساوت بی انتها
عدی در حال آموزش سیگار کشیدن به برادرزاده اش
عدی حتی با معیار های پدرش صدام حسین یک هیولا بود، او یک سادیست بود که عاشق شکنجه و ویرانی بود و اگرچه قدرت او در زمان پدرش محدود بود، اما نمادی از بی رحمی و قساوت و یک سیستم ناعادلانه به معنای واقعی کلمه بود.
عدی نمونه ای از پسر خرابکار یک دیکتاتور مستبد بود، او به نفع برادر کوچکترش قصی، که کمتر رسوا بود [از آنجا که مخفیانه مرتکب جرائم می شد]از مرکز قدرت سیاسی، نظامی و امنیتی کنار گذاشته شد.
عدی عاشق همه چیز هایی بود که گران بود، به خصوص اتومبیل های اسپرت سریع، و او مهمانی های وحشیانه و پر سرو صدا برگزار می کرد، و علاوه بر علاقه به شکنجه، کت و شلوار های بسیار گران قیمت نیز به تن می کرد.
وظایف وی در رژیم پدرش از کمیته المپیک عراق تا مدیریت تیم ملی فوتبال عراق متفاوت بود. او مدتی ریاست روزنامه بابل و تلویزیون الشباب، انجمن عکاسان عراق را به عهده داشت و در همان زمان در راس شبه نظامیان مخوف فداییان صدام حسین نهاده شد.
دلیل عدی برای از بین بردن جان مردم بی گناه بسیار ناچیز بود: او می خواست تصویری از او در ذهن مردمش بسازد تا او را برای به دست دریافت قدرت پس از پدرش آماده کند.
به نظر می رسد که کوشش وی برای مقبولیت عمومی از دهه 1980 و هنگامی که ورزش برای اولین بار مورد توجه عدی نهاده شد، شروع شد. بازیکنان تیم ملی فوتبال عراق می گویند او واقعاً این بازی را به همان اندازه که می خواست پیروز گردد و به آن علاقه نشان می داد نمیفهمید. او به وسیله تلفن بازیکنان را در اتاق تعویض تهدید میکرد که اگر برنده نشوند پاهایشان را می برد و آن ها را طعمه سگ های ولگرد می نماید.
به عنوان یک سرپرست فوتبال عدی نسخه های شدید شکنجه را با دستورالعمل های کتبی ذکر میکرد و دستور داد که چند بازیکن باید به عنوان مجازات مورد ضرب و شتم قرار گیرند. او دستور می داد که در صورت عدم دستیابی به عملکردی که تحسین وی را برانگیزد با شلاق به کف پای بازیکنان بزنند.
حبیب جعفر بازیکن سابق عراقی به گاردین گفت: دوستی عدی هم عذاب آور بود. وقتی توجه عدی را جلب می کردید، او هرگز به شما اجازه نمی داد که بروید و هرگز به شما اجازه نمی داد که تنها باشید. تنها باری که توانستم از جلوی چشم او بیرون بیایم هنگام ترک عراق بود.
عدی با سو استفاده از قدرت پدرش هر دختری را که دوست داشت به کاخ لذت خود می آورد و در آنجا او را مورد تجاوز قرار میداد و سپس او را در خیابان می انداخت.
این کاخ به سبک عربی شرقی ساخته شده بود که با فواره های آب و نقاشی های دیواری از عکس های غیراخلاقی تزئین شده بود و در داخل کاخ ریاست جمهوری پدرش واقع شده بود و در یکی از اتاق های آن علاوه بر کیت آزمایش (اچ آی وی) مقادیر زیادی از انواع قاچاق و مواد ممنوعه موجود بود و گفته می گردد که وی اتاق های دیگری برای شکنجه در حاشیه رودخانه دجله ساخته بود. شاید لحظه از بین بردن کاخ عدی توسط نیرو های آمریکایی یکی از خاص ترین لحظاتی بود که عراق و کل دنیا در تمام آن جنگ به یاد داشته باشد.
منبع: جام جم آنلاین